چهار نفر رفتند، و دو نفر برای بیشتر آمدند، زیرا آنها فهمیدند که در نهایت با چه چیزی روبرو می شوند، و آنها می خواستند لعنتی سخت کنند، در واقع، این دقیقاً همان چیزی است که آنها وقتی لباس هایشان را درآوردند و سوراخ های خود را در دست توسعه قرار دادند، به دست آوردند.
سککساپیل| 56 چند روز قبل
تقلب با دو نفر
فرفری| 45 چند روز قبل
این ایده خیلی خوبی بود که صاحب کافه همسرش را پشت پیشخوان بگذارد. مشتریان دسته دسته آمدند. بله، همسر نیمفومونی همیشه توجه بیشتری را طلب کرده بود، اما حالا برای تجارت خوب بود. جذابیت های او همیشه در تجارت بود، قهوه و همچنین الکل فروخته می شد و حتی افراد همیشگی خود را داشت. حتی یک باریستا هم می توانست به شهرت برسد اگر شوهرش اهمیتی نمی داد.
چهار نفر رفتند، و دو نفر برای بیشتر آمدند، زیرا آنها فهمیدند که در نهایت با چه چیزی روبرو می شوند، و آنها می خواستند لعنتی سخت کنند، در واقع، این دقیقاً همان چیزی است که آنها وقتی لباس هایشان را درآوردند و سوراخ های خود را در دست توسعه قرار دادند، به دست آوردند.
تقلب با دو نفر
این ایده خیلی خوبی بود که صاحب کافه همسرش را پشت پیشخوان بگذارد. مشتریان دسته دسته آمدند. بله، همسر نیمفومونی همیشه توجه بیشتری را طلب کرده بود، اما حالا برای تجارت خوب بود. جذابیت های او همیشه در تجارت بود، قهوه و همچنین الکل فروخته می شد و حتی افراد همیشگی خود را داشت. حتی یک باریستا هم می توانست به شهرت برسد اگر شوهرش اهمیتی نمی داد.
عصر بخیر.
پاپی